تاریخ ایجاد، وجود و نابودی ارتش به اصطلاح آزادیبخش روسیه به فرماندهی ژنرال ولاسوف یکی از تاریک ترین و مرموزترین صفحات جنگ بزرگ میهنی است.

اول از همه، چهره رهبر آن شگفت انگیز است. نامزد N.S. خروشچف و یکی از مورد علاقه های I.V. استالین، ژنرال سپهبد ارتش سرخ، آندری ولاسوف در سال 1942 در جبهه ولخوف اسیر شد.

با ترک محاصره با تنها همراه - آشپز ورونوا، در روستای توخووژی، او توسط رئیس محلی برای پاداش به آلمانی ها داده شد: یک گاو و ده بسته ماخورکا.

تقریباً بلافاصله پس از زندانی شدن در اردوگاه نظامیان ارشد در نزدیکی وینیتسا، ولاسوف برای همکاری با آلمانی ها می رود.

مورخان شوروی تصمیم ولاسوف را بزدلی شخصی تفسیر کردند. با این حال، سپاه مکانیزه ولاسوف در نبردهای نزدیک لووف بسیار خوب بود.

ارتش 37 تحت رهبری او در دفاع از کیف نیز. ولاسوف در زمان دستگیری خود شهرت یکی از ناجیان اصلی مسکو را داشت. او در نبردها بزدلی شخصی نشان نمی داد.

بعداً نسخه ای ظاهر شد که او از مجازات استالین می ترسید. با این حال، با ترک دیگ کیف، به گفته خروشچف، که اولین کسی بود که او را ملاقات کرد، او در لباس غیرنظامی بود و یک بز را بر روی طناب هدایت می کرد. هیچ مجازاتی در پی نداشت، علاوه بر این، حرفه او ادامه یافت.

به عنوان مثال، به نفع آخرین نسخه، آشنایی نزدیک ولاسوف با سرکوب شدگان در 1937-1938 صحبت می کند. نظامی. به عنوان مثال، بلوچر به عنوان مشاور چیانگ کای شک جایگزین شد.

علاوه بر این، مافوق بلافصل او قبل از دستگیری، مرتسکوف، مارشال آینده بود که در آغاز جنگ در پرونده "قهرمانان" دستگیر شد، اعتراف کرد و "بر اساس دستورالعمل های ارگان های دستورالعمل برای" آزاد شد. دلایل نظم خاص».

و با این حال، همزمان با ولاسوف، کمیسر هنگ کرنس، که به طرف آلمانی ها رفت، در اردوگاه وینیتسا نگهداری شد.

کمیسر با پیامی در مورد حضور یک گروه عمیقاً توطئه گر در اتحاد جماهیر شوروی به سوی آلمانی ها رفت. که ارتش، NKVD، ارگان های شوروی و حزب را پوشش می دهد و بر مواضع ضد استالینیستی می ایستد.

گوستاو هیلدر یک مقام بلندپایه وزارت خارجه آلمان برای دیدار با هر دوی آنها آمد. مدرک مستند دو نسخه آخر وجود ندارد.

اما بیایید مستقیماً به ROA یا همانطور که اغلب آنها را "Vlasovites" می نامند بازگردیم. شما باید با این واقعیت شروع کنید که نمونه اولیه و اولین واحد جداگانه "روسی" در طرف آلمانی ها در سال 1941-1942 ایجاد شد. برونیسلاو کامینسکی ارتش آزادیبخش خلق روسیه - RONA. کامینسکی که در سال 1903 از مادری آلمانی و پدری لهستانی متولد شد، قبل از جنگ مهندس بود و طبق ماده 58 در گولاگ خدمت کرد.

توجه داشته باشید که در طول تشکیل RONA ، خود ولاسوف هنوز در صفوف ارتش سرخ می جنگید. تا اواسط سال 1943، کامینسکی 10000 جنگنده، 24 تانک T-34 و 36 اسلحه دستگیر شده را تحت کنترل خود داشت.

در ژوئیه 1944، سربازان وی در سرکوب قیام ورشو ظلم خاصی نشان دادند. در 19 اوت همان سال، کامینسکی و کل مقر او بدون محاکمه یا تحقیق توسط آلمانی ها تیرباران شدند.

تقریباً همزمان با رونا، تیم گیل رودیونوف در بلاروس ایجاد شد. سرهنگ دوم ارتش سرخ V.V. گیل، با نام مستعار رودیونوف، در خدمت آلمانی ها، اتحادیه مبارزان ملی گرایان روسی را ایجاد کرد و ظلم قابل توجهی را علیه پارتیزان های بلاروس و ساکنان محلی نشان داد.

با این حال، در سال 1943، با بیشتر BSRN، به طرف پارتیزان های سرخ رفت، درجه سرهنگ و نشان ستاره سرخ را دریافت کرد. در سال 1944 کشته شد.

در سال 1941، ارتش ملی خلق روسیه، همچنین به عنوان بریگاد بویارسکی شناخته می شود، در نزدیکی اسمولنسک ایجاد شد. ولادیمیر گلیارویچ بورسکی (نام واقعی) در سال 1901 در منطقه بردیچفسکی به دنیا آمد، اعتقاد بر این است که در یک خانواده لهستانی. در سال 1943 این تیپ توسط آلمانی ها منحل شد.

از آغاز سال 1941، تشکیل دسته هایی از افرادی که خود را قزاق می نامیدند به طور فعال در جریان بود. تقسیم بندی های بسیار متفاوتی از آنها ایجاد شد. سرانجام، در سال 1943، لشکر 1 قزاق به رهبری یک سرهنگ آلمانی ایجاد شد. فون پانویتز.

او برای مبارزه با پارتیزان ها به یوگسلاوی پرتاب شد. در یوگسلاوی، این بخش از نزدیک با سپاه امنیتی روسیه ایجاد شد از مهاجران سفید پوست و فرزندانشان. لازم به ذکر است که در امپراتوری روسیه، به ویژه کالمیک ها متعلق به املاک قزاق بودند و در خارج از کشور همه مهاجران امپراتوری روس محسوب می شدند.

همچنین در نیمه اول جنگ، تشکل های تابع آلمانی ها از نمایندگان اقلیت های ملی به طور فعال تشکیل شد.

ایده ولاسوف در مورد تشکیل ROA به عنوان ارتش آینده روسیه آزاد شده از دست استالین، هیتلر، به بیان ملایم، باعث شور و شوق زیادی نشد. رئیس رایش اصلاً نیازی به روسیه مستقل نداشت، به ویژه داشتن ارتش خود.

در 1942-1944. ROA به عنوان یک تشکیلات نظامی واقعی وجود نداشت، اما برای اهداف تبلیغاتی، برای استخدام همکاران استفاده می شد.

آنها به نوبه خود توسط گردان های جداگانه عمدتاً برای انجام وظایف امنیتی و مبارزه با پارتیزان ها استفاده می شدند.

تنها در پایان سال 1944، زمانی که فرماندهی هیتلری به سادگی چیزی برای پر کردن شکاف های دفاعی نداشت، به شکل گیری ROA چراغ سبز داده شد. لشکر اول تنها در 23 نوامبر 1944، پنج ماه قبل از پایان جنگ تشکیل شد.

برای تشکیل آن، از بقایای واحدهایی که توسط آلمانی ها منحل شده و در نبردهایی که در کنار آلمانی ها می جنگیدند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. و همچنین اسیران جنگی شوروی. افراد کمی در اینجا به ملیت نگاه کردند.

معاون رئیس ستاد بوئرسکی، همانطور که قبلاً گفتیم، یک لهستانی بود، رئیس بخش آموزش رزمی، ژنرال آسبرگ، یک ارمنی بود. کمک بزرگی در تشکیل توسط کاپیتان Shtrik-Shtrikfeld ارائه شد. و همچنین چهره های جنبش سفید، مانند کرومیادی، چوکولی، مایر، اسکورژینسکی و دیگران. رتبه و پرونده، در شرایط، به احتمال زیاد، هیچ کس ملیت را بررسی نکرد.

در پایان جنگ، ROA به طور رسمی از 120 تا 130 هزار نفر بود. همه یگان ها در فواصل وسیع پراکنده بودند و نماینده یک نیروی نظامی واحد نبودند.

تا پایان جنگ، ROA موفق شد سه بار در خصومت ها شرکت کند. در 9 فوریه 1945 ، در نبردهای اودر ، سه گردان ولاسوف به رهبری سرهنگ ساخاروف به موفقیت هایی در جهت خود دست یافتند.

اما این موفقیت ها کوتاه مدت بود. در 13 آوریل 1945، لشکر 1 ROA بدون موفقیت در نبردها با ارتش 33 ارتش سرخ شرکت کرد.

اما در نبردهای 5-8 مه برای پراگ ، تحت رهبری فرمانده خود Bunyachenko ، او خود را به خوبی نشان داد. نازی ها از شهر رانده شدند و نتوانستند به آن بازگردند.

در پایان جنگ، اکثر "ولاسوویت ها" به مقامات شوروی تحویل داده شدند. رهبران در سال 1946 به دار آویخته شدند. بقیه منتظر کمپ و اسکان بودند.

در سال 1949، کمتر از نیمی از 112882 مهاجر ویژه "ولاسوف" روس بودند: - 54256 نفر.

در میان بقیه: اوکراینی ها - 20,899؛ بلاروسی ها - 5,432؛ گرجی ها - 3,705؛ ارمنی ها - 3,678؛ ازبک ها - 3,457؛ 807, کاباردی ها - 640, مولداوی ها - 637, موردوی ها - 635 -554 تاجیک ها, اوستی ها - 635-4,6 تاجیک ها. باشقیرها - 449، ترکمن ها - 389، لهستانی ها - 381، کالمیک ها -335، آدیغ ها - 201، چرکس ها - 192، لزگین ها - 177، یهودی ها - 171، کارائیت ها - 170، اودمورت ها - 157 - لتونی ها - 151، لتونی ها - 192 123، آوارها - 109، کومیکس - 103، یونانی ها - 102، بلغارها -99، استونیایی ها - 87، رومانیایی ها - 62، نوگایس - 59، آبخازی ها - 58، کومی - 49، دارگین ها - 48، فنلاندی ها - 46، لیتوانیایی ها - 41 دیگران - 2095 نفر.

الکسی شماره

ممنون همکار a011kirs برای پیوند به .

راشیست های مدرن پوتین اوکراین را به همه گناهان و جنایات متهم می کنند. اگرچه، این فدراسیون روسیه بود که با گستاخی نیروهای خود را به کریمه فرستاد، کشتار بی‌معنای را در دونباس آغاز کرد و بخشی از مناطق دونتسک و لوهانسک را تصرف کرد... سوریه، ترکیه... مبلغان روسی شرم و وجدان ندارند.

اوکراین برای آنها یک حکومت نظامی فاشیستی است، جایی که "بندریت های بخش گالیسیا" در قدرت هستند…

موزه پوستر اوکراین زیر مجله "موزه های اوکراین" مودبانه ROA ولاسوف را یادآوری می کند. جنایات و نمادگرایی آنها. که در کمال تعجب تبدیل به ایالت در فدراسیون روسیه شد.

پس "فاشیست ها، حکومت نظامیان و نازی ها" چه کسانی هستند؟ من از جانشینان تبلیغات گوبلز و ایدئولوژی فاشیستی ولاسوف می خواهم ...

سرویس مطبوعاتی موزه پوستر اوکراین

ارتش آزادیبخش روسیه, ROA- نام تاریخی نیروهای مسلح کمیته آزادی خلق های روسیه (KONR) که در کنار رایش سوم علیه نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین کل اکثریت روسیه جنگیدند. واحدها و واحدهای ضد شوروی از همکاران روسی در ورماخت در 1943-1944 که عمدتاً در سطح گردان ها و شرکت های جداگانه مورد استفاده قرار گرفتند و توسط ساختارهای مختلف نظامی آلمان (مقر نیروهای اس اس و غیره) در طول جنگ بزرگ میهنی تشکیل شدند.

حدود 800000 نفر در زمان های مختلف نشان ارتش آزادیبخش روسیه (نشان آستین) را بر تن داشتند، اما تنها یک سوم این تعداد توسط رهبری ROA به رسمیت شناخته شد که در واقع به جنبش آنها تعلق دارند.

تا سال 1944، ROA به عنوان هیچ تشکیلات نظامی خاصی وجود نداشت، اما عمدتاً توسط مقامات آلمانی برای تبلیغات و استخدام داوطلبان برای خدمت استفاده می شد. بخش اول ROA در 23 نوامبر 1944 تشکیل شد، کمی بعد تشکیلات دیگری ایجاد شد و در آغاز سال 1945 تشکیلات همکاری گرا دیگر در ROA قرار گرفتند.

ارتش به همان روشی تشکیل شد که به عنوان مثال، گردان ویژه قفقاز شمالی "برگمان"، لژیون گرجستان ورماخت - عمدتاً از اسیران جنگی شوروی یا از میان مهاجران. به طور غیررسمی، ارتش آزادیبخش روسیه و اعضای آن به نام رهبر آنها، ژنرال سپهبد سابق شوروی، آندری ولاسوف، "ولاسویت" نامیده می شدند.

در پایان ژوئن 1942، ارتش شوک دوم جبهه ولخوف از نیروهای اصلی ارتش سرخ قطع شد. بیشتر مبارزان جان باختند، بازماندگان در جنگل های باتلاقی پراکنده شدند. در این شرایط بحرانی، فرمانده ارتش و در عین حال معاون فرمانده جبهه ولخوف، ژنرال A. Vlasov، نیروهایی را که به او سپرده شده بود رها کرد و در جهت نامعلومی ناپدید شد. در اوایل ژوئیه 1942، ولاسوف تسلیم آلمانی ها شد. به دلیل موقعیت رسمی بالای خود ، ولاسوف چیزهای زیادی می دانست ، بنابراین به زودی به اردوگاه اسیران جنگی وینیتسا که توسط اطلاعات نظامی آلمان اداره می شد - Abwehr فرستاده شد. در آنجا ولاسوف رضایت خود را برای شرکت در مبارزه با ارتش سرخ در کنار نازی ها اعلام کرد. در اوایل اوت 1942، او به مقامات آلمانی پیشنهاد کرد که یک داوطلب مستقل "ارتش آزادیبخش روسیه" (ROA) ایجاد کند تا در اتحاد با آلمان علیه رژیم استالینیستی بجنگد. این ایده به رهبری نازی ها علاقه مند شد و ولاسوف به استخدام داوطلبان در اردوگاه های اسیران جنگی و در یک محیط مهاجر سپرده شد. ولاسوف وظیفه اتحاد همه نیروهای ضد شوروی را دنبال کرد. اما اجرای عملی این طرح توسط هیتلر به تعویق افتاد. با توجه به موارد انتقال چنین داوطلبانی به سمت ارتش سرخ، اعتماد کمی به آنها وجود داشت. تا اواسط سال 1944 بود که حاکمان نازی متوجه شدند که اکنون اوضاع برای آنها بسیار بد پیش می رود. در سپتامبر 1944، رئیس اس اس و گشتاپو، جی هیملر، با ولاسوف ملاقات کرد و به تشکیل لشکرهای مستقل روسیه از نیروهای اثبات شده چراغ سبز نشان داد.

در 14 نوامبر 1944، در پراگ، با پول رایش آلمان، به اصطلاح "کمیته آزادی خلق های روسیه" (KONR) تشکیل شد. کمیته مانیفست جنبش ضد شوروی را تصویب کرد که به معنای واقعی کلمه متون تبلیغاتی هیتلر در مورد اتحاد جماهیر شوروی، انگلستان و ایالات متحده را بازتولید می کرد. به دنبال آن، تشکیل لشکرهای ROA از واحدهایی آغاز شد که قبلاً در مبارزه با پارتیزان های شوروی، در سرکوب قیام ورشو، در خصومت ها در بخش های مختلف جبهه شوروی-آلمان و همچنین داوطلبانی از فرانسه شرکت کرده بودند. دانمارک، نروژ، کشورهای بالکان، ایتالیا و غیره. با تعداد کل تا 50 هزار جنگنده. در دسامبر 1944، به دستور وزیر هوانوردی آلمان نازی G. Goering، نیروهای هوایی ROA نیز بر اساس "گروه هوایی روسیه" ایجاد شد، که به عنوان بخشی از Luftwaffe در نوامبر 1943 تشکیل شد. در مجموع 28 فروند هواپیمای مسرشمیت و یونکر در اختیار آنها قرار گرفت. واحدهای ROA موفق شدند در نبردها با نیروهای شوروی در طول عملیات Vistula-Oder و برلین در بهار 1945 و همچنین در مرز یوگسلاوی و مجارستان شرکت کنند.

پروپاگاندا

برای تقویت ROA، کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور نیز درگیر بود که نتوانست مقامات شوروی را به خاطر آزار مذهبی ببخشد. در اینجا چیزی است که، برای مثال، در یکی از نشریات ولاسوف در نوامبر 1944، الکساندر کیسلف، کشیش کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور، با دعوت به مبارزه مسلحانه علیه سربازان اتحاد جماهیر شوروی، نوشت: "چه کسی در میان ما از این فکر ناراحت نیست که علت روشن نجات سرزمین مادری با ضرورت جنگ برادرکشی مرتبط است - یک چیز وحشتناک. جواب چیست؟ راه خروج چیست؟ و خود او پاسخ داد: جنگ شر است، اما گاهی کمترین شر و حتی خیر است.

و در اینجا متن دیگری، چقدر وحشتناک، به همان اندازه پوچ است - همچنین از روزنامه Vlasov، که فقط در سال 1945 تاریخ آن است. این مقاله کوتاهی با عنوان "لهستانی ها 10 میلیون نفر را از دست دادند" است: "خبرگزاری رویترز انگلیس از دفتر اطلاعات نیروهای مسلح لهستان گزارش می دهد که بر اساس آن لهستان 10 میلیون نفر را در این جنگ از دست داده است. چنین نتایج وحشتناکی از جنگ مرگبار برای مردم لهستان است که ناشی از سیاست جنایتکارانه دولت ورشو توسط لندن فریب خورده است. به عبارت دیگر، ولاسووی هایی که همراه با آلمانی ها در لهستان جنگیدند، معتقد بودند که هیتلر و دستیارانش مقصر قربانی های وحشتناک نیستند، بلکه خود لهستانی ها و متحدانشان مقصر هستند!

افسانه ها در مورد VLASOVIANS

در برخی از نشریات می توان اظهاراتی را یافت که ولاسووی ها در خصومت ها علیه ارتش سرخ شرکت نکرده اند. چنین تزهایی بدون پشتوانه واقعیات، قابل بررسی نیستند. کافی است به نقل از روزنامه ولاسوف "برای سرزمین مادری" که از 15 نوامبر 1944 به زبان روسی دو بار در هفته در سرزمین های اشغال شده توسط هیتلر منتشر می شد. یکی از نزدیکترین یاران ولاسوف، سرلشکر اف تروخین، خود در اولین شماره روزنامه مذکور جنبش وی را تقبیح می کند: «مردم آلمان متقاعد شده اند که متحدان واقعی در شخص داوطلبان ما دارند. در نبردهای جبهه شرقی، ایتالیا، فرانسه، داوطلبان ما شجاعت، قهرمانی و اراده سرسختانه برای پیروزی از خود نشان دادند. یا: «ما واحدهای کادر ارتش آزادیبخش روسیه، ویزولنی ویسک اوکراین و دیگر تشکل‌های ملی داریم که در نبردها متحد شده‌اند و مدرسه‌ای سخت جنگ را در جبهه شرقی، در بالکان، ایتالیا و فرانسه گذرانده‌اند. ما افسران مجرب و آموزش دیده داریم.» و در ادامه: "ما شجاعانه، نه برای زندگی، بلکه برای مرگ، با ارتش سرخ خواهیم جنگید." در این مقاله همچنین آمده است که نیروهای ولاسوف در ترکیب خود همه انواع نیروهای لازم برای انجام یک جنگ مدرن و سلاح هایی با آخرین فناوری را خواهند داشت: "در این زمینه، متحدان آلمانی ما کمک بزرگی هستند." سرمقاله روزنامه "برای وطن" مورخ 22 مارس 1945، از انتقال رسمی به ولاسوویت های گردان روسی که هنوز در بخش هایی از ارتش آلمان بود صحبت می کند: "مسیری که گردان طی کرد با شکوه و آموزنده است. . در بلاروس تشکیل شد و در نبرد با پارتیزان ها در آنجا متمایز شد. پس از این آموزش رزمی مقدماتی که نشان دهنده درجه بالایی از شهامت، نترس و استقامت سربازان روسی بود، گردان وارد ارتش فعال آلمان شد، در فرانسه، بلژیک، هلند در روزهای به یاد ماندنی تهاجم انگلیس و آمریکا در تابستان 1944، گردان در نبردهای داغ شرکت کرد. رزمندگان جوایزی برای شجاعت دارند.

و در اینجا گزیده‌ای از گزارشی از ورود فرمانده سابق لشکر آلمانی که قبلاً شامل این گردان روسی بود را می‌بینید: «عالی، برادران! - سلام او به زبان روسی کاملا شنیده می شود. تا امروز شما متعلق به ارتش آلمان بودید. شما یک سال و نیم در کنار سربازان آلمانی جنگیدید. شما در نزدیکی بوبرویسک، اسمولنسک، در فرانسه، بلژیک جنگیدید. بسیاری از شاهکارها متعلق به شما هستند، شرکت سوم به ویژه با شکوه است. اکنون باید تا آخرین قطره خون بجنگیم. برای رهایی روسیه رنج کشیده از یوغ 25 ساله یهودیان و کمونیست ها، باید پیروز شویم. زنده باد اروپای جدید! زنده باد روسیه آزاد شده! زنده باد رهبر اروپای جدید، آدولف هیتلر! هورا! (همه بلند می شوند. سه تشویق قدرتمند سالن را می لرزاند)».

همچنین گزیده های جالبی از نامه یکی از داوطلبان روسی از جبهه به سردبیران روزنامه را نقل می کنیم: «مدرسه سخت جنگ را با سربازانم گذراندم. سه سال است که دست در دست همرزمان آلمانی در شرق و اکنون در جبهه شمال شرق هستیم. بسیاری از قهرمانان در نبرد سقوط کردند، بسیاری برای شجاعت جایزه گرفتند. من و داوطلبانم مشتاقانه منتظر برنامه های بعد از ظهر هستیم. شخصاً به ژنرال ولاسوف سلام کنید. او فرمانده ما است، ما سربازان او هستیم، آغشته به عشق و فداکاری واقعی.»

در پیام دیگری آمده است: «ما یک گروه داوطلب اینجا در گردان آلمانی داریم. چهار روس، دو اوکراینی، دو ارمنی، یک گرجی. با شنیدن فراخوان کمیته، عجله داریم که پاسخ دهیم و خواهان انتقال زودهنگام به صفوف ROA یا واحدهای ملی هستیم.

یکی دیگر از افسانه های رایج این است که مواد تبلیغاتی ولاسوف ظاهراً حاوی حتی یک کلمه ضد یهودی نبوده است. یکی از «شاهدان عینی» که از ژنرال دفاع می کند، یادآوری می کند: «بعید است که من همه اعلامیه های ولاسوف را دیده باشم، اما اگر حداقل یکی با فراخوانی برای مبارزه با رژیم «یهودی-بلشویکی» مواجه شود، ژنرال آ. ولاسوف وجود خود را از دست خواهد داد. من کوچکترین نشانه ای از یهودستیزی کاملاً وجود نداشت.» تحلیل خود ما از مسائل روزنامه زا رودینو، ارگان چاپی کمیته آزادی خلق‌های روسیه، نشان می‌دهد که تقریباً هر شماره حاوی فراخوان‌هایی برای مبارزه با «یهودی بلشویسم» (مهر پایدار روزنامه) است. حملات به یهودیان (واقعی، نه لزوماً شوروی)، نقل قول های طولانی از سخنرانی های هیتلر، سایر نازی ها، یا تجدید چاپ از روزنامه فاشیستی Völkischer Beobachter، که تا حدی به موضوع «یهودی-کمونیسم» دست می زند. بازتولید آنها را در اینجا ضروری نمی دانیم.

جالب توجه ویژه در "بیوگرافی" جنبش Vlasov قسمت مربوط به وقایع پراگ در مه 1945 است. یک نسخه پوچ در حال کاشت است که می گویند پراگ توسط ولاسووی ها از دست نازی ها آزاد شد! بدون پرداختن به جزئیات عملیات تهاجمی جبهه های 1، 2 و 4 اوکراین، که در نتیجه آن یک گروه میلیونی دشمن محاصره و شکست خورده و در نتیجه به شورشیان پراگ کمک کردند، به موارد زیر توجه می کنیم. حتی قبل از شروع عملیات پراگ ، ولاسوف که متوجه شد ورماخت به پایان رسیده است ، به مقر جبهه اول اوکراین تلگراف کرد: "من می توانم به عقب گروه آلمانی پراگ ضربه بزنم. شرط عفو من و قومم است.» بنابراین، به هر حال، خیانت دیگری رخ داد - اکنون به اربابان آلمانی. با این حال هیچ پاسخی دریافت نشد. ولاسوف و یارانش مجبور شدند از طریق گروه‌های آلمانی در پراگ به آمریکایی‌ها بروند. آنها انتظار داشتند که تا جنگ جهانی سوم در کنار آمریکایی ها بنشینند. ولاسووی ها به طور جدی از این واقعیت پیش گرفتند که ایالات متحده و انگلیس پس از شکست آلمان جرات حمله به اتحاد جماهیر شوروی را داشتند. و اکنون ، بین نیروهای سه جبهه ارتش سرخ ، که روز و شب در تمام جاده ها به سمت شورش پراگ حرکت می کردند ، در 6 مه 1945 ، لشکر 1 ROA در آنجا لغزید ، تعداد حدود 10 هزار نفر که در آن وجود داشت. خود A. Vlasov بود. البته چنین تشکیلات کوچک و بی روحیه نمی توانست در آزادی پراگ که بیش از یک میلیون نازی در آن حضور داشتند، نقش جدی ایفا کند. ساکنان پراگ که به اشتباه بخش ROA را با بخش شوروی اشتباه گرفتند، ابتدا صمیمانه از آن استقبال کردند. اما مانور ناشیانه ولاسووی ها به زودی درک شد و گروه های مسلح مقاومت چکسلواکی آنها را از پراگ بیرون انداختند و توانستند تا حدی آنها را خلع سلاح کنند. با فرار، Vlasovites مجبور به نبرد با موانع SS شدند که راه آنها را به منطقه نیروهای آمریکایی مسدود می کرد. این به "نقش تعیین کننده" ولاسووی ها در آزادسازی پراگ پایان داد.

پایان حرکت

در 12 مه 1945، فرماندهی شوروی از رهگیری رادیویی متوجه شد که ولاسوف در منطقه شهر پیلسن چک قرار دارد. عملیات تصرف آن توسط تیپ 162 تانک به فرماندهی سرهنگ I. Mashenko انجام شد. گروه جلویی تیپ فرمانده یکی از گردان های ROA را اسیر کرد که محل دقیق ولاسوف را نشان داد. همه چیز دیگر یک مسئله تکنیک بود. مدتی بعد ژنرال به مقر ارتش سیزدهم جبهه اول اوکراین و سپس با هواپیما به مسکو منتقل شد. محاکمه ولاسوف و یازده سرسپردنش در ژوئیه-آگوست 1946 برگزار شد. با تصمیم کالج نظامی دادگاه عالی RSFSR ، ولاسوف و نزدیکترین همدستانش به اعدام محکوم شدند.

اکثر همدستان شوروی تسلیم شدن به آمریکایی ها و انگلیسی ها را انتخاب کردند. متفقین، به عنوان یک قاعده، "ولاسووی ها" را به عنوان اسیران جنگی ائتلاف ضد هیتلر می دانستند. طبق توافقات یالتا قدرت های متحد در سال 1945، همه شهروندان اتحاد جماهیر شوروی که در نتیجه جنگ خود را در خارج از کشور یافتند، از جمله خائنان، مشمول بازگرداندن شدند. با تصمیم دادگاه، اکثر شرکت کنندگان در جنبش ولاسوف به اردوگاه های کار ختم شدند و افسران اعدام شدند.

با این حال، همه همدستان نازی به طرف شوروی تحویل داده نشدند. بنابراین، بقایای اولین ارتش ملی روسیه از مهاجر سفیدپوست B. Smyslovsky (حدود 500 نفر) در شب 2-3 مه موفق به فرار از منطقه اشغال فرانسه در اتریش (سرزمین فورارلبرگ) به لیختن اشتاین بی طرف شدند. آنجا بازداشت شدند. "Smyslovites" به طور رسمی بخشی از ارتش ولاسوف نبودند. آنها از جولای 1941 به طور مستقل عمل کردند، زمانی که گردان خارجی روسیه در مقر گروه ارتش آلمان شمال برای جمع آوری اطلاعات ایجاد شد. بعداً به یک گردان شناسایی آموزشی، یعنی در اصل به مدرسه ای برای آموزش افسران اطلاعات و خرابکاران تبدیل شد. در پایان سال 1942، اسمیسلوفسکی ساختار ویژه ای را برای مبارزه با جنبش پارتیزانی رهبری کرد. در سال 1945، ارتش اسمیسلوفسکی تقریباً 6 هزار نفر بود.

طرف فرانسوی و شوروی خواستار تحویل اسمیسلوی ها به آنها شدند، اما مقامات وقت لیختن اشتاین که با هیتلر همدردی می کردند، از این کار خودداری کردند. در سال 1946، دولت آرژانتین با پذیرش اسمیسلوف و همدستانش موافقت کرد. هزینه های حمل و نقل بعداً بر عهده جمهوری فدرال آلمان بود.

آمریکایی‌ها، برخلاف انگلیسی‌ها، سعی کردند کسانی را که می‌توانستند برای کارهای خرابکارانه آینده علیه اتحاد جماهیر شوروی برای آنها مفید باشند، تحویل ندهند. و این قابل درک است: پس از شکست آلمان نازی توسط اتحاد جماهیر شوروی، که تمام قاره اروپا را فتح کرد، سخنان اف.شیلر مبنی بر اینکه فقط روس ها می توانند روس ها را شکست دهند اهمیت خاصی پیدا کرد ...

آنها چه کسانی هستند؟

بر اساس برخی برآوردها، در مجموع 800 هزار تا 2 میلیون شهروند شوروی و مهاجر از روسیه و اتحاد جماهیر شوروی علیه اتحاد جماهیر شوروی و متحدان آن در کنار آلمانی ها - کسانی که در اقدامات تروریستی متجاوزان شرکت داشتند - جنگیدند (یا کمک کردند). ، آنها را طولانی کرد و سرعت رسیدن به پیروزی را کاهش داد.

برای اکثر معاصران ما، اسم مشترک در رابطه با همه آنها، نام "ولاسوف" و مفهوم "خائن" به یک معنی است. در اینترنت، ما خاطرات یکی از شرکت کنندگان در عملیات Vistula-Oder - K. V. Popov را پیدا کردیم که حاوی ارزیابی های مشخصه ای از این گروه از افراد است: "در آلمان با Vlasovites ملاقات کردیم. ما آنها را اسیر نکردیم - آنها آنها را تیرباران کردند، اگرچه چنین دستوری وجود نداشت. ما از این خائنان به وطن به شدت متنفر بودیم - آنها بدتر از نازی ها بودند. یادداشت های روزانه پیدا کردند. در آنجا خائنان تعریف کردند که چگونه اسیر شدند، چگونه نگه داشتند، چگونه به طرف دشمن رفتند. من و من چنین دفتر خاطرات یکی از ولاسوویتی را که به قتل رسیده بود خواندم. ولاسووتس نوشت که می خواهد به کشور خود بازگردد، اما آلمانی ها با هوشیاری آنها را زیر نظر داشتند. سپس، وقتی فرصت عبور پیش آمد، مشخص شد: آنها مردم خود را باور نمی کنند، آنها را نمی بخشند - اینگونه بود که آنها مجبور بودند تا آخر به مردم خود شلیک کنند.

تلاش برای تبدیل ژنرال ولاسوف و همرزمانش به مبارزان علیه استالینیسم، مبارزان روسیه دموکراتیک، ارتباط چندانی با واقعیت ندارد. در واقع، در درخواست های ولاسوف چنین لفاظی های زیادی وجود داشت. البته مخالفان ایدئولوژیک دولت شوروی به واحدهای ولاسوف پیوستند، اما در اکثریت قریب به اتفاق آنها کسانی بودند که می خواستند از سرنوشت سخت اسارت آلمان جلوگیری کنند. روحیه ولاسووی ها بسته به وضعیت جبهه در نوسان بود. به همین دلیل است که فرماندهی آلمان واحدهای ولاسوف را غیرقابل اعتماد می دانست.

"تعهد ایدئولوژیک" اکثر ولاسووی ها فقط یک لفاف زیبا برای میل آنها به حفظ جان خود به هر قیمتی بود و اگر خوش شانس بودند، شغلی ایجاد کنند، ثروتمند شوند یا حساب های قدیمی را با متخلفان تسویه کنند. آنها با "ایدئولوژی" فقط به خاطر خیانت و همکاری با آلمانی ها، رنج روحی خود را آرام کردند. بعید است که آنها با تیراندازی به سربازان و پارتیزان های ارتش سرخ متوجه نشده باشند که می توانند به طور بالقوه به سمت پدر یا مادر، برادر یا خواهر، پسر یا دختر خود که به جنایات رژیم مربوط نیستند شلیک کنند، اما بلکه قربانیان آن بودند. تفاوت آنها با "جنایتکاران - بلشویک ها" چیست؟ بنابراین، از نظر عینی، ولاسووی ها نه با استالینیسم، بلکه با مردم خود مبارزه کردند و تیم ولاسوف فقط یک دندانه مطیع در ماشین فتح نازی ها بود. اگر همدستان روسی علیه بلشویسم جنگیدند، پس چرا آنها نیز در سواحل اقیانوس اطلس با متحدان ائتلاف ضد هیتلر جنگیدند و از فرماندهی آلمان برای این کار تشکر و ترفیع دریافت کردند؟ فقط ولاسووی ها اشتباه محاسباتی کردند و روی شکست ناپذیری رایش شرط بندی کردند.

اکنون بر کسی پوشیده نیست که جنگ 1941-1945 دارای عناصر جنگ داخلی دوم بود ، زیرا حدود 2 میلیون نفر ، 1.2 میلیون شهروند اتحاد جماهیر شوروی و 0.8 میلیون مهاجر سفیدپوست علیه بلشویسم که به طور غیرقانونی قدرت را در سال 1917 به دست گرفت ، جنگیدند. فقط 40 لشکر در اس اس وجود داشت که 10 لشکر از شهروندان امپراتوری روسیه (14 اکراینی، 15 و 19 لتونی، 20 استونیایی، 29 روسیه، 30 ام بلاروس، دو لشکر قزاق اس اس، قفقاز شمالی، تیپ اس اس بودند. واریاگ، دسنا، نختیگال، دروژینا و غیره. همچنین RNA ژنرال اسمیسلوفسکی، سپاه روسی ژنرال اسکورودوموف، قزاق استان دومانوف، ارتش شورشی اوکراین (UPA)، لشکرهای شرقی Wehrmacht وجود داشت. ، پلیس ، خیوه بسیاری از هموطنان ما مستقیماً در واحدهای آلمانی حضور داشتند و نه فقط در ترکیبات ملی.

امروز می خواهم در مورد ROA صحبت کنم ( ارتش آزادیبخش روسیه) ژنرال ولاسوف.

P.S. مقاله ROA را توجیه نمی کند و چیزی را مقصر نمی داند. مقاله صرفاً برای ارجاع تاریخی ساخته شده است. هرکسی خودش تصمیم می گیرد که قهرمان یا خائن بوده است، اما این بخشی از تاریخ ماست و فکر می کنم همه حق دارند از این داستان بدانند.

ارتش آزادیبخش روسیه ، ROA - واحدهای نظامی که در کنار آدولف هیتلر علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند، که توسط مقر آلمانی نیروهای SS در طول جنگ بزرگ میهنی از همکاران روسی تشکیل شد.

ارتش عمدتاً از اسیران جنگی شوروی و همچنین از میان مهاجران روسی تشکیل شد. به طور غیر رسمی، اعضای آن به نام رهبر آنها، سپهبد آندری ولاسوف، "ولاسویت" نامیده می شدند.

داستان:ROA عمدتاً از اسیران جنگی شوروی تشکیل شد که عمدتاً در آغاز جنگ بزرگ میهنی در طول عقب نشینی ارتش سرخ به اسارت آلمان افتادند. سازندگان ROA به عنوان یک تشکیلات نظامی اعلام شد که برای " رهایی روسیه از کمونیسم (27 دسامبر 1942). ژنرال سپهبد آندری ولاسوف، که در سال 1942 به همراه ژنرال بویارسکی دستگیر شد، در نامه ای به فرماندهی آلمان پیشنهاد سازماندهی ROA را داد. ژنرال فئودور تروخین به عنوان رئیس ستاد، ژنرال ولادیمیر بائرسکی (بویارسکی) به عنوان معاون وی و سرهنگ آندری نریانین به عنوان رئیس بخش عملیاتی ستاد منصوب شدند. رهبران ROA همچنین شامل ژنرال های واسیلی مالیشکین، دیمیتری زاکوتنی، ایوان بلاگووشچنسکی و کمیسر سابق تیپ گئورگی ژیلنکوف بودند. درجه ژنرال ROA توسط سرگرد سابق ارتش سرخ و سرهنگ ورماخت، ایوان کونونوف، داشت. برخی از کشیشان از مهاجرت روسیه در کلیساهای صحرایی ROA خدمت می کردند، از جمله کشیشان الکساندر کیسلف و دیمیتری کنستانتینوف.

در میان رهبری ROA ژنرال های سابق جنگ داخلی در روسیه از جنبش سفید بودند: V. I. Angeleev، V. F. Belogortsev، S. K. Borodin، سرهنگ K. G. Kromiadi، N. A. Shokoli، سرهنگ دوم A. D. Arkhipov، و همچنین M. V. Tomashevsky، Yu. K. Meyer، V. Melnikov، Skarzhinsky، و همچنین K.Kolubonelk و دیگران ژنرال اف فرانکو که قبلاً ستوان ارتش اسپانیا بود. ژنرال های A. P. Arkhangelsky، A. A. von Lampe، A. M. Dragomirov، P. N. Krasnov، N. N. Golovin، F. F. Abramov، E. I. Balabin، I. A. Polyakov، V. V. Kreiter، روسای دان و کوبان، ژنرال V.Kinen و G.V.Kinen، G.

کاپیتان V.K. Shtrik-Shtrikfeldt که در ارتش آلمان خدمت می کرد، کارهای زیادی برای ایجاد یک همکار ROA انجام داد.

بودجه ارتش به طور کامل توسط بانک دولتی آلمان تامین می شد.

با این حال، بین اسیران جنگی شوروی سابق و مهاجران سفیدپوست تضاد وجود داشت و دومی ها به تدریج از رهبری ROA خارج شدند. اکثر آنها در سایر تشکیلات داوطلب روسی غیر مرتبط با ROA خدمت می کردند (فقط چند روز قبل از پایان جنگ که به طور رسمی به ROA وابسته بودند) - سپاه روسیه، تیپ ژنرال A.V. Turkul در اتریش، ارتش ملی 1 روسیه. ، هنگ "واریاگ" توسط سرهنگ M. A. Semenov ، یک هنگ جداگانه از سرهنگ کرژیژانوفسکی و همچنین در تشکیلات قزاق (15th سپاه سواره نظام قزاق و اردوگاه قزاق).

در 28 ژانویه 1945، ROA وضعیت نیروهای مسلح یک قدرت متحد را دریافت کرد که در رابطه با ایالات متحده و بریتانیا بی طرف باقی می ماند. در 12 می 1945، دستور انحلال ROA امضا شد.

پس از پیروزی اتحاد جماهیر شوروی و اشغال آلمان، اکثر اعضای ROA به مقامات شوروی منتقل شدند. برخی از "ولاسووی ها" توانستند فرار کنند و به کشورهای غربی پناهنده شوند و از مجازات اجتناب کنند.

ترکیب:

در پایان آوریل 1945 ، A. A. Vlasov نیروهای مسلح را در ترکیب زیر تحت فرمان خود داشت:
لشکر 1 سرلشکر S. K. Bunyachenko (22000 نفر)
لشکر 2 سرلشکر G. A. Zverev (13000 نفر)
لشکر 3 سرلشکر M. M. Shapovalov (غیر مسلح، فقط یک ستاد و 10000 داوطلب وجود داشت)
تیپ ذخیره سرهنگ دوم (سرهنگ بعدی) S. T. Koida (7000 نفر) تنها فرمانده یک واحد بزرگ است که توسط مقامات اشغالگر ایالات متحده به طرف شوروی صادر نشده است.
ژنرال نیروی هوایی V. I. Maltsev (5000 نفر)
بخش VET
مدرسه افسری ژنرال M. A. Meandrov.
قطعات جانبی،
سپاه روسیه سرلشکر B. A. Shteifon (4500 نفر). ژنرال استیفون در 30 آوریل به طور ناگهانی درگذشت. سپاهی که به نیروهای شوروی تسلیم شد توسط سرهنگ روگوژکین رهبری می شد.
اردوگاه قزاق سرلشکر T.I. Domanov (8000 نفر)
گروه سرلشکر A. V. Turkul (5200 نفر)
پانزدهمین سپاه سواره نظام قزاق ژنرال X. von Pannwitz (بیش از 40000 نفر)
هنگ ذخیره قزاق ژنرال A. G. Shkuro (بیش از 10000 نفر)
و چندین تشکل کوچک با تعداد کمتر از 1000 نفر.
لژیون های امنیتی و تنبیهی، گردان ها، گروهان ها؛ ارتش آزادیبخش روسیه ولاسوف؛ سپاه امنیتی روسیه شتیفون؛ سپاه پانزدهم قزاق فون پانویتز؛ تشکیلات نظامی جداگانه که بخشی از ROA نبودند. "یاران داوطلب" - "hivi".

به طور کلی این تشکل ها 124 هزار نفر بودند. این قسمت ها در فاصله قابل توجهی از یکدیگر پراکنده بودند.

من، یک فرزند وفادار سرزمین مادری ام، که داوطلبانه به صفوف ارتش آزادیبخش روسیه می پیوندم، رسماً سوگند یاد می کنم: برای خیر میهنم صادقانه علیه بلشویک ها مبارزه کنم. در این مبارزه با دشمن مشترک، در کنار ارتش آلمان و متحدانش، سوگند یاد می کنم که وفادار باشم و بی چون و چرا از رهبر و فرمانده کل ارتش های آزادیبخش آدولف هیتلر اطاعت کنم. من حاضرم در وفای به این سوگند به خود و جانم رحم نکنم.

من به عنوان یک فرزند وفادار میهنم که داوطلبانه به صفوف مبارزان نیروهای مسلح خلق های روسیه ملحق می شوم، در مواجهه با هموطنانم، سوگند یاد می کنم - به نفع مردمم، به فرماندهی ژنرال ولاسوف. مبارزه با بلشویسم تا آخرین قطره خون. این مبارزه توسط همه مردم آزادیخواه در اتحاد با آلمان به فرماندهی عمومی آدولف هیتلر انجام می شود. من قسم می خورم که به این اتحادیه صادق باشم. برای تحقق این سوگند حاضرم جانم را بدهم.



علائم و نشانه ها:

به عنوان پرچم ROA، از پرچم با صلیب سنت اندرو و همچنین سه رنگ روسیه استفاده شد. استفاده از سه رنگ روسیه، به ویژه، در فیلم رژه تیپ 1 گارد ROA در Pskov در 22 ژوئن 1943، در عکس وقایع شکل گیری Vlasovites در Münsingen، و همچنین مستند شده است. اسناد دیگر

یک لباس و نشان کاملاً جدید ROA در 43-44 بر روی سربازان گردان های شرقی مستقر در فرانسه دیده می شود. خود لباس از پارچه آبی مایل به خاکستری (انواع پارچه ارتش فرانسه اسیر شده) دوخته شده بود و از نظر برش تلفیقی از تونیک روسی و لباس آلمانی بود.

سردوش های سربازان، درجه داران و افسران از نمونه ارتش تزاری روسیه بود و از ماده سبز تیره با لبه قرمز دوخته شده بود. افسران یک یا دو نوار قرمز باریک در امتداد سردوش های خود داشتند. بند های شانه ژنرال نیز از نوع سلطنتی بود، اما همان کتف های سبز رنگ با لوله ای قرمز بیشتر رایج بود و «زیگ زاگ» ژنرال با نوار قرمز ترسیم می شد. قرار دادن نشان ها در میان افسران درجه دار تقریباً با ارتش تزار مطابقت داشت. برای افسران و ژنرال ها، تعداد و محل قرارگیری ستاره ها (به سبک آلمانی) با اصل آلمانی مطابقت داشت:

در شکل، از چپ به راست: 1 - سرباز، 2 - سرجوخه، 3 - درجه دار، 4 - گروهبان سرگرد، 5 - ستوان دوم (ستوان)، 6 - ستوان (ستوان ارشد)، 7 - سروان، 8 - سرگرد، 9 - سرهنگ ستوان، 10 - سرهنگ، 11 - سرلشکر، 12 - سپهبد، 13 - ژنرال. آخرین رتبه در ROA Petlitsy نیز در سه نوع ارائه شد - یک سرباز. و درجه داران، افسران، ژنرال ها. سوراخ دکمه های افسر و ژنرال به ترتیب با تاژک های نقره ای و طلایی بود. با این حال، یک سوراخ دکمه وجود داشت که هم سربازان و هم افسران می توانستند آن را بپوشند. این سوراخ دکمه حاشیه قرمز داشت. یک دکمه آلمانی خاکستری در بالای سوراخ دکمه قرار داده شد و 9 میلی متر در امتداد سوراخ دکمه قرار گرفت. گالن آلومینیومی

"روسیه مال ماست. گذشته روسیه مال ماست. آینده روسیه نیز مال ماست." (ژنرال A. A. Vlasov)

اندام های مطبوعاتی:روزنامه ها " جنگنده ROA"(1944)، هفتگی" داوطلب شوید"(1943-44)،" بروشور جلو برای داوطلبان "(1944)" هرالد داوطلب "(1944)" نبات"(1943)" صفحه داوطلب "(1944)" صدای جنگجو"(1944)" سپیده دم"(1943-44)،" کار کنید », « زمین زراعی"، هفتگی" آیا حقیقت دارد(1941-43) با خصومت». برای ارتش سرخ: « جنگجوی استالینیست », « جنگجوی شجاع », « ارتش سرخ », « سرباز خط مقدم», « جنگجوی شوروی ».

ژنرال ولاسوف نوشت: "ناسیونال سوسیالیسم با به رسمیت شناختن استقلال هر یک از مردم، این فرصت را برای همه مردم اروپا فراهم می کند تا زندگی خود را به روش خود بسازند. برای این، هر مردمی به فضای زندگی نیاز دارد. هیتلر داشتن آن را حق اساسی هر کسی می داند. بنابراین، اشغال خاک روسیه توسط سربازان آلمانی با هدف نابودی روس ها نیست، بلکه برعکس - پیروزی بر استالین در چارچوب خانواده اروپای جدید به روس ها سرزمین پدری آنها را باز خواهد گرداند.

در 16 سپتامبر 1944، ولاسوف و هیملر در مقر فرماندهی رایشفورر اس اس در پروس شرقی ملاقات کردند، که طی آن دومی گفت: "آقای ژنرال، من با فوهر صحبت کردم، از این پس می توانید خود را فرمانده کل بدانید. از ارتش با درجه سرهنگی." چند روز بعد، سازماندهی مجدد ستاد آغاز شد. قبل از این، علاوه بر ولاسوف و V.F. مالیشکین شامل: فرمانده ستاد، سرهنگ E.V. کراوچنکو (از 09.1944، سرهنگ K.G. Kromiadi)، رئیس دفتر شخصی، سرگرد M.A. کالوگین-تنسوروف، کاپیتان آجودان ولاسوف، کاپیتان آر. آنتونوف، مدیر تامین، ستوان V. Melnikov، افسر ارتباطات S.B. فرلن و 6 سرباز.

در 14 نوامبر 1944، کنگره موسس کمیته آزادی خلق های روسیه (KONR) در پراگ برگزار شد و A. Vlasov به عنوان رئیس انتخاب شد. ولاسوف در سخنرانی افتتاحیه خود گفت: "امروز ما می توانیم به پیشور و کل مردم آلمان اطمینان دهیم که در مبارزه دشوار خود علیه بدترین دشمن همه مردم - بلشویسم، مردم روسیه متحدان وفادار آنها هستند و هرگز اسلحه خود را زمین نمی گذارند. ، اما تا پیروزی کامل شانه به شانه آنها خواهد رفت. در این کنگره، ایجاد نیروهای مسلح KONR (AF KONR) به ریاست ولاسوف اعلام شد.

پس از کنگره از دابندورف به دیلم، شرکت امنیتی سرگرد بگلتسوف و نگهبان سرگرد شیشکویچ منتقل شدند. سرگرد خیتروف به جای کرومیادی به فرماندهی ستاد منصوب شد. کرومیادی به سمت رئیس دفتر شخصی ولاسوف و سلف وی سرهنگ کالوگین به سمت رئیس اداره امنیت منتقل شد.

در 18 ژانویه 1945، Vlasov، Aschenbrener، Kroeger با وزیر امور خارجه آلمان، Baron Stengracht ملاقات کرد. قراردادی در مورد یارانه دولت آلمان برای KONR و هواپیماهای آن امضا شد. در پایان ژانویه 1945، هنگامی که ولاسوف از وزیر امور خارجه آلمان فون ریبنتورپ بازدید کرد، به ولاسوف اطلاع داد که وام های نقدی برای KONR ارائه می شود. آندریف در دادگاه شهادت داد: "به عنوان رئیس بخش اصلی مالی KONR، من مسئول تمام منابع مالی کمیته بودم. تمام منابع مالی را از بانک دولتی آلمان از حساب جاری وزارت کشور دریافت کردم. من تمام پول را از بانک با چک هایی دریافت کردم که توسط نمایندگان وزارت کشور سیورز و ریپی، که فعالیت های مالی KONR را کنترل می کردند، تهیه کردند. با چنین چک هایی حدود 2 میلیون مارک دریافت کردم.

در 28 ژانویه 1945، هیتلر ولاسوف را به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح روسیه منصوب کرد. با ROA به عنوان نیروهای مسلح یک قدرت متحد رفتار می شد که به طور موقت از نظر عملیاتی تابع ورماخت بود.

"تلگرام از رایشفورر اس اس به ژنرال ولاسوف. به دستور اوبرگروپنفورر برگر تدوین شد. از روزی که این فرمان امضا شد، پیشوا شما را به عنوان فرمانده عالی لشکرهای 600 و 650 روسیه منصوب کرد. در عین حال، به شما سپرده خواهد شد. فرماندهی عالی کلیه تشکل های جدید روسیه که در حال تشکیل و تجدید قوا هستند.حق انضباطی فرمانده معظم کل قوا و در عین حال حق ارتقاء به درجه افسری تا سرهنگ دوم به رسمیت شناخته می شود. ارتقاء به سرهنگ و ژنرال ها در توافق با رئیس بخش اصلی SS مطابق مقررات موجود برای امپراتوری بزرگ آلمان انجام می شود. G. Himmler.

در 10 فوریه 1945، بازرس کل تشکل های داوطلب، ای. کسترینگ، به ولاسوف اطلاع داد که با توجه به تکمیل ایجاد لشکر 1 و پیشرفت های حاصل در تشکیل لشکر 2، او می تواند رسما فرماندهی لشکر 2 را به عهده بگیرد. هر دو تشکیلات

رژه سوگند در 16 فوریه در موسینگن برگزار شد. این رژه با حضور کسترینگ، اشنبرنر، فرمانده لشکر 5 نظامی برگزار شد. در اشتوتگارت فایل، سر چندضلعی در Müsingen، ژن. ونیگر رژه با دور زدن سربازان توسط ولاسوف آغاز شد. بونیاچنکو دستش را به نشانه سلام آریایی بلند کرد و گزارش داد. پس از پایان دور، ولاسوف روی سکو رفت و این موارد را گفت: "در طول سالهای مبارزه مشترک، دوستی مردم روسیه و آلمان متولد شد. هر دو طرف اشتباهاتی را مرتکب شدند، اما سعی کردند آنها را اصلاح کنند - و این نشان می دهد که یک علاقه مشترک. نکته اصلی در کار هر دو طرف اعتماد، اعتماد متقابل است. من از افسران روسی و آلمانی که در ایجاد این اتحاد شرکت کردند تشکر می کنم. من متقاعد شده ام که به زودی با سربازان و سربازان به میهن خود باز خواهیم گشت. افسرانی که اینجا می بینم زنده باد دوستی مردم روسیه و آلمان زنده باد سربازان و افسران ارتش روسیه! سپس رژه لشکر 1 آغاز شد. سه هنگ پیاده با تفنگ آماده بود، یک هنگ توپخانه، یک گردان ناوشکن ضد تانک، گردان های سنگ شکن ها و ارتباطات. راهپیمایی با ستونی از تانک ها و اسلحه های خودکششی بسته شد. در همان روز، سپاه روسیه ورود خود را به ROA اعلام کرد.

متن سوگندنامه ROA / نیروهای مسلح KONR: "به عنوان یک فرزند وفادار سرزمین مادری خود، داوطلبانه به صفوف نیروهای کمیته آزادی خلق های روسیه می پیوندم. در حضور هموطنانم، رسماً سوگند یاد می‌کنم که تا آخرین قطره خون به فرماندهی ژنرال ولاسوف برای خیر و صلاح مردمم علیه بلشویسم صادقانه مبارزه کنم. این مبارزه توسط همه مردم آزادیخواه تحت فرماندهی عالی آدولف هیتلر انجام می شود. سوگند می خورم که به این اتحاد وفادار خواهم ماند.»

در 20 فوریه 1945، یک یادداشت KONR به معاون نماینده صلیب سرخ بین المللی در آلمان در مورد حفاظت از منافع اسیران جنگی از ROA در صورت تسلیم شدن به نمایندگان قدرت های غربی تحویل داده شد. ولاسوف هنگام برقراری تماس با صلیب سرخ بین المللی، روی کمک دبیر سازمان، بارون پیلار فون پیلاهو، افسر روسی حساب می کرد.

تا پایان مارس 1945، کل نیروهای مسلح KONR حدود 50000 نفر بود.

در 24 مارس 1945، در کنگره همه قزاق ها در Virovitica (کرواسی)، تصمیمی برای متحد کردن نیروهای قزاق با نیروهای مسلح KONR اتخاذ شد. ولاسوف همچنین توسط تیپ سرلشکر A.V. تورکولا، که تشکیل هنگ ها را در لینز، لیوبلیانا و ویلاخ آغاز کرد.

سرلشکر اسمیسلوفسکی که رهبری ارتش ملی اول روسیه را بر عهده داشت از همکاری با ولاسوف امتناع کرد. مذاکرات با ژنرال شاندروک در مورد گنجاندن بخش SS "گالیسیا" در نیروهای مسلح KONR بدون نتیجه باقی ماند. فرماندهی آلمان نهم PBR را تابع ولاسوف نکرد. سرلشکر فون هنینگ، در دانمارک. بعدها یکی از هنگ های بر. (714) که از فوریه در جبهه اودر به فرماندهی (از ابتدای مارس) سرهنگ ایگور کنست مستقر شده است. ساخارووا (شرکت کننده در جنگ داخلی اسپانیا، رئیس شاخه اسپانیایی حزب فاشیست روسیه).

برای آزمایش توانایی رزمی نیروهای مسلح KONR، به دستور هیملر، یک گروه تهاجمی (505 نفر) از سرهنگ I.K تشکیل شد. ساخاروف این گروه مسلح به تفنگ های SG-43، مسلسل های MP-40 و فاستپترون ها، در 9 فوریه در منطقه بین Vritsen و Güstebize در منطقه Kyustrin به منظور بیرون راندن نیروهای شوروی از سر پل در ساحل غربی وارد عمل شد. اودر. این یگان به عنوان بخشی از بخش "دوبریتز" در نبردها علیه لشکر 230 شرکت کرد. فرمانده ژنرال نهم ارتش بوسه به فرمانده سپاه 101، ژنرال دستور داد. برلین و فرمانده لشکر، سرهنگ هانبر، "روسها را به عنوان دوست بپذیرند" و "با آنها بسیار هوشمندانه رفتار سیاسی کنند." در جریان حمله شبانه، وظیفه آزادسازی تعدادی از شهرک‌ها در منطقه لشکر 230 ارتش سرخ و متقاعد کردن سربازان خود به توقف مقاومت و تسلیم به این گروه سپرده شد. در طول یک حمله شبانه و یک نبرد 12 ساعته، ولاسووی ها با لباس ارتش سرخ، موفق شدند چندین سنگر را به تصرف خود درآورند و 3 افسر و 6 سرباز را اسیر کنند. در روزهای بعد، گروه ساخاروف دو عملیات شناسایی را در منطقه شهر شوید انجام داد و در دفع حمله تانک شرکت کرد و 12 تانک را منهدم کرد. در مورد اقدامات روس ها، فرمانده ارتش نهم، ژنرال اتوبوس پیاده نظام، به فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان (OKH) گزارش داد که متحدان روسیه با اقدامات ماهرانه افسران و شجاعت متمایز شدند. سرباز ها. گوبلز در دفتر خاطرات خود می نویسد: "... در طول عملیات ساخاروف در منطقه کوسترین، نیروهای ژنرال ولاسوف به طرز فوق العاده ای جنگیدند ... خود ولاسوف معتقد است که اگرچه شوروی تانک ها و سلاح های کافی در اختیار دارد، اما با این وجود با مشکلات تقریباً غیرقابل حلی مواجه شدند. آنها دارای انبوه مخازن هستند که روی اودر متمرکز شده اند، اما بنزین کافی ندارند ... ". ژن. برلین شخصاً به سربازان و افسران صلیب های آهنین اعطا کرد (به ساخاروف صلیب آهنین درجه 1 اهدا شد) ، ولاسوف به این مناسبت تبریک شخصی هیملر را دریافت کرد. پس از آن، هیملر به هیتلر گفت که مایل است نیروهای روسی بیشتری تحت فرمان خود داشته باشد.

در 26 مارس، در آخرین جلسه KONR، تصمیم گرفته شد که به تدریج همه تشکیلات را برای تسلیم شدن به انگلیسی-آمریکایی ها به کوه های آلپ اتریش بکشانند.

در 13 آوریل، سفیر سوئیس در برلین، زندر، اعلام کرد که ورود ولاسووی ها به سوئیس نامطلوب است، زیرا. می تواند به منافع کشور آسیب برساند. دولت سوئیس نیز شخصاً ولاسوف را رد کرد.

در آوریل، با وظیفه برقراری ارتباط با متحدان، ولاسوف کاپیتان اشتریک-اشتریکفلد و ژنرال مالیشکین را فرستاد.

در 10 آوریل، گروه Southern ROA در منطقه Budweiss-Linz اجرا کردند. لشکر 1 از جبهه اودر به اینجا نقل مکان کرد. در اوایل ماه مه، او از پراگ دور نبود، جایی که در این زمان شورش در آن شروع شده بود. چخیر در رادیو درخواست کمک کرد.

در 11 مه ، ولاسوف تسلیم آمریکایی ها شد و در قلعه شلیسلبورگ در موقعیت یک اسیر جنگی بود. در ساعت 2 بعدازظهر 12 می، تحت حمایت یک اسکورت آمریکایی، ظاهراً برای مذاکره به مقر بالاتر آمریکا فرستاده شد. ستون ماشین ها توسط افسران شوروی متوقف شد. آنها با تهدید اسلحه از ولاسوف و بونیاچنکو که همراه او بود خواستند سوار ماشین هایشان شوند. افسران و سربازان آمریکایی مداخله نکردند. مورخان آلمانی بر این باورند که سرهنگ پی مارتین، معاون NSh از سپاه 12 ارتش آمریکا، نقش مهمی در این امر ایفا کرد.

افسران ROA بدون محاکمه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و بقیه در واگن های باری ضرب شده به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شدند. کسانی که طبق تصمیم کمیته دفاع دولتی در 18 اوت 1945 به اعدام و اردوگاه محکوم نشدند، 6 سال تسویه حساب ویژه خارج از دادگاه دریافت کردند.

علاوه بر ولاسوف، مالیشکین، ژیلنکوف، تروخین، زاکوتنی، بلاگووشچنسکی، میاندوروف، مالتسف، بونیاچنکو، زورف، کوربوکوف و شاتوف در یک محاکمه غیرعلنی حاضر شدند. دادگاه آنها را به اعدام با دار زدن محکوم کرد. این حکم در اول اوت 1946 اجرا شد.

1. فرمانده کل قوا: سپهبد آندری آ. ولاسوف، فرمانده سابق ارتش شوک دوم ارتش سرخ. صلیب آهنین (9.02.1945).

2. NSH و معاون فرمانده کل قوا: سرلشکر F.I. تروخین (08.1946، به دار آویخته شد)، معاون سابق NSH جبهه شمال غربی ارتش سرخ

3. معاون NSH: سرهنگ (از 24/09/1944) V.I. بویارسکی

4. افسر فرمانده کل قوا برای وظایف ویژه: نیکولای الکسان. ترویتسکی (متولد 1903)، در سال 1924 از مؤسسه پلی تکنیک سیمبیرسک و سپس مؤسسه معماری مسکو فارغ التحصیل شد. او در کمیساریای خلق آموزش، دبیر علمی انجمن معماری مسکو، معاون دبیر علمی آکادمی معماری اتحاد جماهیر شوروی کار کرد. در سال 1937 دستگیر شد و 18 ماه در لوبیانکا تحت بازجویی بود. در سال 1941 اسیر شد و تا سال 1943 در اردوگاه کار اجباری بود. نویسنده مشترک مانیفست پراگ KONR. پس از جنگ، یکی از رهبران و سازمان دهندگان SBONR. در 1950-55. مدیر مؤسسه مونیخ برای مطالعه تاریخ و فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی. نویسنده کتاب "اردوگاه های کار اجباری اتحاد جماهیر شوروی" (مونیخ، 1955) و یک سری داستان کوتاه.

5. آجودان گروه رهبری ستاد: ستوان A.I. روماشین، رومشکین.

6. فرمانده ستاد: سرهنگ E.V. کراوچنکو

7. افسر مأموریت ویژه: ستوان ارشد م.و. توماشفسکی. فارغ التحصیل از دانشکده حقوق دانشگاه خارکف.

8. افسر رابط: نیکول. ولادیم. واشچنکو (1916 - پس از 1973)، خلبان، در سال 1941 سرنگون شد و اسیر شد. او از دوره های تبلیغی در لوکنوالد و دابندورف فارغ التحصیل شد.
رئیس دفتر: ستوان س.الف. شیکو
مترجم: ستوان A.A. کوبکوف
رئیس اداره کل: ستوان پروکوپنکو
رئیس تامین غذا: کاپیتان V. Cheremisinov.

بخش عملیات:

1. رئیس، معاون NSh: سرهنگ آندری گئور. آلدان (نریانین) (1904 - 1957، واشنگتن)، پسر یک کارگر. در ارتش سرخ از سال 1919. او از دوره های پیاده نظام و آکادمی نظامی فارغ التحصیل شد. M.V. Frunze (1934، با افتخارات). در سال 1932، او به دلیل انحراف چپ تروتسکیستی از حزب کمونیست CPSU (b) اخراج شد، سپس دوباره به کار خود بازگشت. رئیس بخش عملیاتی Urals v.o. (1941) در نوامبر 1941 در نزدیکی ویازما اسیر شد و رئیس بخش عملیات ستاد ارتش 20 بود. در 1942-1944. عضو ضد کمینترن مسئول فعالیت های سازمانی ستاد ROA. رئیس اتحادیه مبارزان جنبش آزادی (ایالات متحده آمریکا). عضو دفتر مرکزی SBONR.

معاون دوم: سرهنگ دوم کورووین

3. رئیس زیرمجموعه: و.ف. ریل.

4. رئیس زیرمجموعه: و.ه. مایکلسون

بخش اطلاعات:

در ابتدا، سرویس های اطلاعاتی نظامی و غیرنظامی تحت صلاحیت اداره امنیت KONR، سرهنگ دوم N.V. تنسوروا. معاونان وی سرگرد م.ع. کالوگین و ب. رئیس بخش ویژه ستاد مرکزی قفقاز شمالی v.o. سرگرد ع.ف. چیکالوف. در 2 فوریه 1945، اطلاعات نظامی از اطلاعات غیرنظامی جدا شد. تحت نظارت سرلشکر تروخین، یک سرویس اطلاعاتی جداگانه از ROA شروع به ایجاد کرد و یک اداره اطلاعات در ستاد تشکیل شد. در 22 فوریه، بخش به چند گروه تقسیم شد:
اطلاعات: ستوان ارشد N.F. لاپین (دستیار ارشد رئیس بخش 2)، بعدا - ستوان B. Gai.

ضد جاسوسی

گروه اطلاعاتی دشمن: ستوان ع.ف. ورونسکی (دستیار رئیس بخش 1).

طبق دستور سرلشکر تروخین مورخ 8.03. در سال 1945 ، l / s بخش علاوه بر رئیس ، 21 افسر بود. بعداً کاپیتان V. Denisov و سایر افسران به بخش پیوستند.

1. رئیس: سرگرد I.V. گراچف

2. رئیس ضد جاسوسی: سرگرد چیکالوف، نظارت بر اطلاعات عملیاتی ROA، از سال 1945 آموزش پرسنل واحد اطلاعات نظامی و اقدامات تروریستی در اتحاد جماهیر شوروی را سازماندهی کرد.

اداره ضد جاسوسی:

سرگرد کراینف

بخش تحقیق:

رئیس: سرگرد گالانین

بخش مکاتبات محرمانه:

رئیس: کاپیتان P. Bakshansky

بخش منابع انسانی:

سر: کاپیتان زورف

بخش ارتباطات:

رئیس دفتر ستوان ارشد V.D. کوربوکوف

بخش VOSO:

رئیس: سرگرد G.M. کرمنسکی

بخش توپوگرافی:

رئیس: سرهنگ دوم G. Vasiliev. ستوان ارشد ارتش سرخ.

بخش رمزگذاری:

سر اول: سرگرد A. Polyakov
معاون دوم: سرهنگ دوم I.P. پاولوف ستوان ارشد ارتش سرخ.

بخش تشکیل:

سر 1: سرهنگ I. D. Denisov
معاون دوم: سرگرد م.ب. نیکیفوروف
3. رهبر گروه بخش تشکیل: کاپیتان G.A. فدوسیف
4. رئیس گروه تشکیلات: کاپیتان V.F. دمیدوف
5. رئیس گروه تشکیلات: کاپیتان S.T. کوزلوف
6. رئیس گروه گروه تشکیلات: سرگرد G.G. سویریدنکو.

بخش آموزش رزمی:

1. رئیس: سرلشکر آسبرگ (آرتزوف، آسبیارگاس) (ر. باکو)، ارمنی. او از یک مدرسه نظامی در آستاراخان، فرمانده یک واحد تانک فارغ التحصیل شد. سرهنگ ارتش سرخ. او محاصره نزدیک تاگانروگ را ترک کرد، توسط یک دادگاه نظامی محکوم شد و در سال 1942 به اعدام محکوم شد، که با یک گردان جزایی جایگزین شد. در اولین نبرد به آلمانی ها رفت.

2. جانشین: سرهنگ ع.ن. تاوانتسف.

رئیس زیرمجموعه یکم (آموزش): سرهنگ ف.ه. مشکی

3. رئیس زیرمجموعه 2 (مدارس نظامی): سرهنگ الف.الف. دنیسنکو

4. رئیس زیرمجموعه 3 (اساسنامه): سرهنگ دوم A.G. موسکویچف

بخش فرماندهی:

متشکل از 5 گروه

1. رئیس: سرهنگ (02.1945) ولادیمیر واس. پوزنیاکوف (05/17/1902، سنت پترزبورگ - 12/21/1973، سیراکوز، ایالات متحده آمریکا). در ارتش سرخ از سال 1919. در سال 1920 از دوره های فرماندهی کالوگا فارغ التحصیل شد. از ساعت 09.20 مربی روزنامه روزنامه جبهه جنوب غرب. در 1921-26. دانشجوی دانشکده عالی نظامی شیمی. از ساعت 01.26، رئیس سرویس شیمیایی 32th Saratov sd. در 1928-31. معلم در مدرسه فرماندهان ذخیره ساراتوف. در 1931-32. معلم در مدرسه زرهی ساراتوف. در 1932-36. رئیس سرویس شیمیایی مدرسه زرهی اولیانوفسک. کاپیتان (1936). سرگرد (1937). در 1937-39. دستگیر، شکنجه در 1939-1941. معلم شیمی در مدرسه اتو فنی پولتاوا. از ساعت 03.41، رئیس سرویس شیمیایی 67 SC. سرهنگ دوم (29/05/1941). 10.1941 در نزدیکی ویازما اسیر شد. در سال 1942، رئیس پلیس اردوگاه در نزدیکی Bobruisk، سپس در دوره تبلیغات در Wulheide. 04.1943 در مدرسه تبلیغاتی دابندورف، فرمانده گروهان کادت دوم. از 07.43، رئیس دوره های مقدماتی برای تبلیغ کنندگان در لوکن والده. در تابستان 1944، او رئیس گروه تبلیغاتی ROA در کشورهای بالتیک بود. از 11.1944، رئیس بخش فرماندهی ستاد ROA. در 9 اکتبر 1945 به طور غیابی به اعدام محکوم شد. از ابتدای دهه 50. در مدارس نظامی ارتش ایالات متحده تدریس کرد، در سیا کار کرد. از ابتدای دهه 60. در مدرسه هوانوردی نظامی در سیراکوز تدریس کرد. نویسنده کتاب های: تولد ROA (سیراکیوز، 1972) و A.A. ولاسوف" (سیراکیوز، 1973).

2. معاون: سرگرد V.I. استرلنیکوف.

3. رئیس بخش 1 (افسران ستاد کل): کاپیتان Ya. A. Kalinin.

4. رئیس زیرشاخه 2 (پیاده نظام): سرگرد A.P. Demsky.

5. رئیس لشکر 3 ( سواره نظام): ستوان ارشد N.V. وشچنکو

6. رئیس لشکر 4 (توپخانه): سرهنگ دوم M.I. پانکویچ.

7. رئیس زیرشاخه 5 (تانک و نیروهای مهندسی): کاپیتان A. G. Kornilov.

8. رئیس زیرمجموعه 6 (بهداشتی اداری و اقتصادی و نظامی): سرگرد V.I. پانایوت.

ارتش آزادیبخش روسیه - ROA. قسمت 1.

Vlasovites یا مبارزان ارتش آزادیبخش روسیه (ROA) - چهره های مبهم در تاریخ نظامی هستند. تا کنون، مورخان نمی توانند به اجماع برسند. حامیان آنها را مبارزان عدالت، میهن پرستان واقعی مردم روسیه می دانند. مخالفان بدون قید و شرط مطمئن هستند که ولاسووی ها خائنان به وطن هستند که به طرف دشمن رفتند و بی رحمانه هموطنان خود را نابود کردند.

چرا ولاسوف ROA را ایجاد کرد

ولاسووی ها خود را به عنوان میهن پرستان کشور و مردم خود قرار دادند، اما نه دولت. گویا هدف آنها سرنگونی رژیم سیاسی مستقر برای تأمین زندگی مناسب مردم بود. ژنرال ولاسوف بلشویسم، به ویژه استالین را دشمن اصلی مردم روسیه می دانست. او شکوفایی کشورش را با همکاری و روابط دوستانه با آلمان مرتبط دانست.

خیانت

ولاسوف در سخت ترین لحظه برای اتحاد جماهیر شوروی به طرف دشمن رفت. جنبشی که او تبلیغ کرد و در آن سربازان سابق ارتش سرخ را درگیر کرد با هدف نابودی روس ها بود. ولاسووی ها پس از سوگند وفاداری به هیتلر تصمیم گرفتند سربازان عادی را بکشند ، روستاها را آتش بزنند و سرزمین خود را ویران کنند. علاوه بر این، ولاسوف در پاسخ به وفاداری که به او نشان داد، نشان لنین خود را به بریگادفورر فگلاین تقدیم کرد.

ژنرال ولاسوف با نشان دادن وفاداری خود توصیه های نظامی ارزشمندی را ارائه کرد. او با دانستن مناطق مشکل دار و برنامه های ارتش سرخ، به آلمانی ها در برنامه ریزی حملات کمک کرد. در دفتر خاطرات وزیر تبلیغات رایش سوم و گولیتر برلین، جوزف گوبلز، مدخلی در مورد ملاقات وی با ولاسوف وجود دارد که با در نظر گرفتن تجربه دفاع از کیف و مسکو به او توصیه هایی کرد که چگونه بهترین کار را انجام دهد. سازماندهی دفاع از برلین گوبلز نوشت: «مکالمه با ژنرال ولاسوف الهام بخش من شد. من فهمیدم که اتحاد جماهیر شوروی باید دقیقاً بر همان بحرانی غلبه می کرد که ما اکنون از آن عبور می کنیم و قطعاً راهی برای خروج از این بحران وجود دارد، اگر شما بسیار مصمم باشید و تسلیم آن نشوید.

به رحمت فاشیست ها

ولاسووی ها در قتل عام وحشیانه غیرنظامیان شرکت کردند. از خاطرات یکی از آنها: «روز بعد، فرمانده شهر، شوبر، دستور داد که تمام کشاورزان دولتی را به چرنایا بالکا برانند و کمونیست های اعدام شده را به درستی دفن کنند. اینجا سگهای ولگرد گرفتار شدند، به آب انداختند، شهر پاکسازی شد... ابتدا از یهودیان و افراد شاد، در همان زمان از ژردتسکی، سپس از سگها. و اجساد را همزمان دفن کنید. پی گیری. چطور دیگر آقایان؟ از این گذشته ، اکنون چهل و یکمین سال نیست - چهل و دومین سال در حیاط! ترفندهای کارناوال، آنهایی که شادی بخش بودند، باید به آرامی پنهان می شدند. گذشته از این، قبلاً امکان پذیر بود و بنابراین، به روشی ساده. شلیک کنید و روی شن های ساحلی پرتاب کنید، و اکنون - دفن کنید! اما چه رویایی!»
سربازان ROA، همراه با نازی ها، گروه های پارتیزان را در هم شکستند و با شور و شوق در مورد آن صحبت کردند: "آنها فرماندهان پارتیزان اسیر شده را در سپیده دم در قطب های ایستگاه راه آهن آویزان کردند، سپس به نوشیدن ادامه دادند. آنها آوازهای آلمانی خواندند، فرمانده خود را در آغوش گرفتند، در خیابان ها قدم زدند و خواهران وحشت زده رحمت را لمس کردند! باند واقعی!

غسل تعمید آتش

ژنرال بونیاچنکو که فرماندهی لشکر 1 ROA را بر عهده داشت ، دستوری دریافت کرد که لشکر را برای حمله به سر پل که توسط نیروهای شوروی تسخیر شده بود با وظیفه عقب راندن نیروهای شوروی به سمت ساحل راست اودر در این مکان آماده کند. برای ارتش ولاسوف، این یک غسل تعمید آتش بود - باید حق وجود خود را ثابت می کرد.
در 9 فوریه 1945، ROA برای اولین بار وارد این موقعیت شد. ارتش Neulevien، بخش جنوبی Karlsbyse و Kerstenbruch را تصرف کرد. جوزف گوبلز حتی در دفتر خاطرات خود به "دستاوردهای برجسته گروه های ژنرال ولاسوف" اشاره کرد. سربازان ROA نقش کلیدی در نبرد ایفا کردند - به دلیل این واقعیت که ولاسووی ها به موقع متوجه یک باتری مبدل از اسلحه های ضد تانک شوروی آماده برای نبرد شدند ، واحدهای آلمانی قربانی یک قتل عام خونین نشدند. با نجات فریتز، ولاسووی ها بی رحمانه هموطنان خود را کشتند.
در 20 مارس، ROA قرار بود یک سر پل را تصرف و تجهیز کند، و همچنین از عبور کشتی ها در امتداد اودر اطمینان حاصل کند. هنگامی که در طول روز، جناح چپ، با وجود پشتیبانی قوی توپخانه، متوقف شد، روس ها که با امید به آلمانی های خسته و دلسرد منتظر بودند، به عنوان "مشت" استفاده شدند. آلمانی ها ولاسوف را به خطرناک ترین و آشکارا شکست خورده ترین ماموریت ها فرستادند.

قیام پراگ

Vlasovites خود را در پراگ اشغالی نشان دادند - آنها تصمیم گرفتند با سربازان آلمانی مخالفت کنند. در 5 می 1945 آنها به کمک شورشیان آمدند. شورشیان ظلم بی‌سابقه‌ای را از خود نشان دادند - آنها یک مدرسه آلمانی را با مسلسل‌های ضد هوایی سنگین سرنگون کردند و دانش‌آموزان آن را به یک آشفتگی خونین تبدیل کردند. متعاقباً ، ولاسووی ها که از پراگ عقب نشینی می کردند ، با آلمانی های عقب نشینی در نبرد تن به تن ملاقات کردند. این قیام منجر به سرقت و قتل غیرنظامیان و نه فقط آلمانی ها شد.
چندین نسخه از چرایی شرکت ROA در قیام وجود داشت. شاید او سعی می کرد بخشش مردم شوروی را به دست آورد، یا به دنبال پناهندگی سیاسی در چکسلواکی آزاد شده بود. یکی از نظرات معتبر این است که فرماندهی آلمان اولتیماتوم داده است: یا لشکر از دستور آنها پیروی می کند یا نابود می شود. آلمانی ها روشن کردند که ROA نمی تواند به طور مستقل وجود داشته باشد و طبق اعتقادات خود عمل کند و سپس ولاسووی ها دست به خرابکاری زدند.
تصمیم ماجراجویانه برای شرکت در قیام هزینه گزافی برای ROA داشت: حدود 900 ولاسووی در جریان نبرد در پراگ کشته شدند (رسما - 300)، 158 مجروح بدون هیچ ردی از بیمارستان های پراگ پس از ورود ارتش سرخ ناپدید شدند، 600 فراری ولاسوف. در پراگ شناسایی و توسط ارتش سرخ تیراندازی شدند

در 14 نوامبر 1944 در پراگ، آندری ولاسوف "مانیفست آزادی خلق های روسیه" را منتشر کرد که یک برنامه جهانی از همکاران روسیه بود.

این ولاسوف است که مشهورترین خائن روسیه در طول جنگ بزرگ میهنی است. اما نه تنها: مقیاس واقعی جنبش ضد شوروی چقدر بود؟

همکاران ROA به دار آویخته شده در سالهای آخر جنگ

بیایید با کل شروع کنیم. در طول جنگ، تعداد همدستان اندکی از 1000000 نفر فراتر رفت. اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که اکثر آنها به اصطلاح خیوس، یعنی زندانیان شاغل در عقب نشینی بودند. در رتبه دوم مهاجران روسی از اروپا، اعضای جنبش سفید قرار دارند. درصدی از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی که در عملیات مستقیم علیه آنها و حتی بیشتر از آن در رهبری آنها شرکت داشتند، بسیار ناچیز بود. ترکیب سیاسی شرکت کنندگان نیز به شدت ناهمگون بود، که نشان می دهد همکاران فاقد یک پلت فرم ایدئولوژیک قدرتمند هستند.

ROA (ارتش آزادیبخش روسیه)

فرمان دادن:آندری ولاسوف

حداکثر جمعیت: 110-120000 نفر

ولاسوف در مقابل سربازان

ROA Vlasov پرتعدادترین گروهی بود که با آلمانی ها همکاری کرد. تبلیغات نازی توجه ویژه ای به آن داشت، بنابراین واقعیت ایجاد آن در سال 1942 به عنوان "ابتکار شخصی ولاسوف" و سایر "مبارزان علیه کمونیسم" در رسانه ها ارائه شد. تقریباً همه فرماندهان در آن از قوم روس ها استخدام شده بودند. این کار البته به دلایل ایدئولوژیک و برای نشان دادن «تمایل روس ها برای پیوستن به ارتش آزادیبخش» انجام شد.

درست است، در مرحله اول تشکیل ROA، پرسنل واجد شرایط کافی از زندانیان که مایل به گام برداشتن در مسیر همکاری با نازی ها بودند، وجود نداشت. بنابراین، مناصب در جنبش توسط افسران سابق سفید اشغال شد. اما با پایان جنگ، آلمانی ها شروع به جایگزینی آنها با خائنان شوروی کردند، زیرا اصطکاک قابل درک بین سفیدها و ارتش سرخ سابق به وجود آمد.

تعداد تشکل های ولاسوف معمولاً بیش از صد هزار نفر تعریف می شود، اما این رقم چیزی است که پشت این رقم قرار دارد. در پایان سال 1944، هنگامی که نازی ها سرانجام تصمیم گرفتند ارتش ولاسوف را به جبهه پرتاب کنند - قبل از آن، نقش آن کاملاً عملیاتی بود - سایر تشکیلات ملی روسیه مانند "اردوگاه قزاق" سرلشکر دومانوف و "سپاه روسیه" ژنرال سرلشگر. شتیفون. اما اتحاد فقط روی کاغذ اتفاق افتاد. هنوز فرماندهی واحدی از ارتش تقویت شده وجود نداشت: تمام واحدهای آن در فواصل زیادی از یکدیگر پراکنده بودند. در حقیقت ، ارتش ولاسوف فقط سه لشکر است - ژنرال های زورف ، بونیاچنکو و شاپوالوف ، و دومی حتی مسلح هم نبود. تعداد کل آنها بیش از 50000 هزار نفر نبود.

به هر حال، از نظر قانونی، ROA وضعیت یک "متحد" مستقل رایش را دریافت کرد، که به برخی از رویزیونیست ها دلیل می دهد تا ولاسوف را به عنوان یک مبارز علیه استالین و هیتلر در همان زمان معرفی کنند. این ادعای ساده لوحانه با این واقعیت شکسته می شود که تمام بودجه برای ارتش ولاسوف از بودجه وزارت دارایی آلمان نازی تامین شده است.

هیوی

هیویس کتابهای ویژه ای دریافت کرد که وضعیت آنها را به عنوان پرسنل نظامی تأیید می کرد

تعداد: حدود 800 هزار نفر.

به طور طبیعی، در فتح روسیه، نازی ها به کمک هایی از میان جمعیت محلی، کارمندان دولتی - آشپز، پیشخدمت، تمیزکننده مسلسل ها و چکمه ها نیاز داشتند. آلمانی ها همه آنها را صمیمانه در «خیوی» ضبط کردند. اسلحه نداشتند و برای یک لقمه نان در موقعیت های عقب کار می کردند. بعداً، زمانی که آلمان ها قبلاً در استالینگراد شکست خوردند، بخش گوبلز شروع به طبقه بندی خیوها به عنوان "ولاسوویت ها" کرد و اشاره کرد که آنها از نمونه سیاسی آندری ولاسوف برای خیانت به کمونیسم الهام گرفته اند. در واقع، بسیاری از خیوها با وجود انبوه اعلامیه های تبلیغاتی، تصور بسیار مبهمی از اینکه ولاسوف کیست داشتند. در همان زمان، حدود یک سوم از خیوها در واقع درگیر جنگ بودند: به عنوان واحدهای کمکی محلی و پلیس.

"سپاه روسیه"

حداکثر جمعیت: 16000 نفر

فرمان دادن:بوریس شتیفون

تشکیل "سپاه روسیه" در سال 1941 آغاز شد: سپس آلمانی ها یوگسلاوی را که در آن تعداد زیادی از مهاجران سفیدپوست زندگی می کردند، تصرف کردند. از ترکیب آنها، اولین تشکیلات داوطلبانه روسی ایجاد شد. آلمانی ها که به پیروزی قریب الوقوع خود اطمینان داشتند، با گاردهای سفید سابق با علاقه کمی رفتار کردند، بنابراین خودمختاری آنها به حداقل رسید: در طول جنگ، سپاه روسیه بیشتر درگیر مبارزه با پارتیزان های یوگسلاوی بود. در سال 1944، سپاه روسیه در ROA گنجانده شد. اکثر کارمندان او در نهایت تسلیم متفقین شدند، که به آنها اجازه داد از محاکمه در اتحاد جماهیر شوروی اجتناب کنند و در آمریکای لاتین، ایالات متحده آمریکا و انگلیس بمانند.

"اردوگاه قزاق"

حداکثر جمعیت: 2000-3000 نفر

فرمان دادن:سرگئی پاولوف

سواره نظام قزاق تحت پرچم اس اس وارد حمله می شود

تاریخچه گروه های قزاق در رایش از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، زیرا هیتلر و همکارانش در قزاق ها نه جمعیت اسلاو، بلکه نوادگان قبایل گوتیک را می دیدند که اجداد آلمانی ها نیز بودند. از این مفهوم "دولت آلمانی-قزاق" در جنوب روسیه - یک دژ قدرت رایش - به وجود آمد. قزاق ها در ارتش آلمان به هر طریق ممکن سعی کردند بر هویت خود تأکید کنند، بنابراین به کنجکاوی ها رسید: به عنوان مثال، دعاهای ارتدکس برای سلامتی "هیتلر تزار" یا سازماندهی گشت های قزاق در ورشو، به دنبال یهودیان و پارتیزان ها. . جنبش همدستان قزاق توسط پیوتر کراسنوف یکی از رهبران جنبش سفید حمایت می شد. او هیتلر را چنین توصیف کرد: «از شما می‌خواهم به همه قزاق‌ها بگویید که این جنگ علیه روسیه نیست، بلکه علیه کمونیست‌ها، یهودیان و دژخیمان آنهاست که خون روسی می‌فروشند. خدایا به سلاح های آلمانی و هیتلر کمک کن! بگذارید کاری کنند که روس ها و امپراتور الکساندر اول برای پروس در سال 1813 انجام دادند.

قزاق ها به عنوان واحدهای کمکی برای سرکوب قیام ها به کشورهای مختلف اروپایی فرستاده شدند. لحظه جالبی با اقامت آنها در ایتالیا مرتبط است - پس از سرکوب قیام های ضد فاشیست ها توسط قزاق ها ، تعدادی از شهرهای اشغال شده توسط آنها به "روستا" تغییر نام دادند. مطبوعات آلمانی با این واقعیت برخورد مساعدی داشتند و با اشتیاق فراوان در مورد "قزاق ها برتری گوتیک در اروپا را ادعا می کنند" نوشتند.

در عین حال، باید در نظر گرفت که تعداد "اردوگاه قزاق" بسیار کم بود و تعداد قزاق هایی که در ارتش سرخ جنگیدند به طور قابل توجهی از تعداد همکاران فراتر رفت.

ارتش ملی اول روسیه

فرمان دادن:بوریس هولمستون-اسمیسلوفسکی

عدد: 1000 نفر

اسمیسلوسکی با لباس ورماخت

پروژه 1 ارتش ملی روسیه چندان مورد توجه نیست، زیرا هیچ تفاوتی با باندهای کوچک متعددی که تحت بال ولاسوف تشکیل شده بودند، نداشت. شاید با شخصیت کاریزماتیک فرمانده آن، بوریس اسمیسلوفسکی، که نام مستعار آرتور هولمستون داشت، از سریال عمومی متمایز شود. جالب اینجاست که اسمیسلوفسکی از یهودیانی بود که به مسیحیت گرویدند و در دوران تزار عنوان اشراف را دریافت کردند. با این حال، نازی ها از ریشه یهودی متحد شرمسار نبودند. او کمک کننده بود.

در سال 1944، تضاد منافع بین اسمیسلوفسکی و ولاسوف، فرمانده ROA به وجود آمد. ولاسوف به ژنرال های آلمانی گفت که معرفی شخصیت هایی مانند اسمیسلوفسکی در ساختار او با ایده جنبش مردم عادی شوروی که توسط رژیم استالینیستی نقض شده است در تضاد است. برعکس، اسمیسلوفسکی، تمام شوروی را خائنان به روسیه اصلی تزاری می دانست. در نتیجه، درگیری به یک رویارویی تبدیل شد و جوخه های اسمیسلوفسکی ROA را ترک کردند و تشکیلات خود را تشکیل دادند.

بوریس اسمیسلوفسکی با همسرش در دهه 60. زندگی آرام جلاد سابق.

در پایان جنگ، تعداد معدودی از بقایای ارتش او به لیختن اشتاین عقب نشینی کردند. موضع اسمیسلوفسکی مبنی بر اینکه او حامی هیتلر نبود، بلکه فقط یک ضد شوروی بود، به او اجازه داد پس از جنگ در غرب بماند. فیلم فرانسوی «باد از شرق» که کمتر شناخته شده، اما در محافل خاص مورد احترام است، درباره این داستان ساخته شده است. نقش اسمیسلوفسکی در این فیلم توسط مالکوم مک داول افسانه ای بازی شد، مبارزان ارتش او به عنوان قهرمانانی که به دلیل سرکوب از ظلم استالین فرار کردند، به تصویر کشیده شده اند. در نهایت، برخی از آنها فریب تبلیغات شوروی، تصمیم به بازگشت به خانه می گیرند، اما در مجارستان، سربازان ارتش سرخ قطار را متوقف می کنند و به دستور کارگران سیاسی، همه بدبختان را تیرباران می کنند. این یک مزخرف نادر است، زیرا اکثر حامیان اسمیسلوفسکی بلافاصله پس از انقلاب روسیه را ترک کردند و در اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ، هیچ کس بدون محاکمه به همکاران خود شلیک نکرد.

تشکل های قومی

حداکثر جمعیت: 50000 نفر

انگیزه اعضای بخش اس اس اوکراین "گالیسیا" یا گوسفند اس اس بالتیک واضح است: نفرت از اتحاد جماهیر شوروی برای تهاجم به سرزمین هایشان، به علاوه میل به استقلال ملی. با این حال، اگر هیتلر ROA حداقل به خودمختاری رسمی اجازه می داد، آلمانی ها نسبت به جنبش های ملی در اتحاد جماهیر شوروی خیلی کمتر تحقیرکننده بودند: آنها در نیروهای مسلح آلمان بودند، اکثریت قریب به اتفاق افسران و فرماندهان آلمانی بودند. اگرچه همان اوکراینی های لویو، البته، می توانند با ترجمه درجه های نظامی آلمانی به زبان خود، احساس ملی را سرگرم کنند. به عنوان مثال، در "گالیسیا" obershutze را "snior strylets" و haupscharführer را "mace" می نامیدند.

خشن ترین کارها به همکاران قومی سپرده شد - مبارزه با پارتیزان ها و اعدام های دسته جمعی: برای مثال، ملی گرایان اوکراینی اعدام کنندگان اصلی در بابی یار بودند. بسیاری از نمایندگان جنبش های ملی پس از جنگ در غرب مستقر شدند؛ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فرزندان و حامیان آنها نقش مهمی در سیاست کشورهای مستقل مشترک المنافع دارند.